از نو زنده شدم...

LOVE swept aside all obstacles

از نو زنده شدم...

LOVE swept aside all obstacles

ماه مقدس...

سلام...

آره با توام! با خود خودت!...

مگه خودت نگفتی: صد بار اگر توبه شکستی باز آی..؟؟

حالا منم بعد از هزار بااااار گناه اومدم!...

روسیاه روسیاهم!

تاریکه تاریکم!

مث شبای تنهایی...

نه! الان بهم دست نزن!

آخه احساس میکنم نجسم!...

انققققققد کثیفم که بوی تنم همه رو عاصی کرده!!

میبینی؟؟

میبینی به چه روزی افتادم؟؟

باورت میشه من همونم که کنار ناودون طلات به خاک افتاد و زانو زد و گریست؟؟

باورت میشه من همونم که روبروی مقام ابراهیمت درست روبروی مقامش برات دو رکعت نماز عشق خوند؟؟

باورت میشه من همونم که در یک قدمی خونت ایستاده بودم ... سربلند... فاخر... ایستا... و میخوندم: الحمدلله رب العالمین... الرحمن الرحیم... الرحمن الرحیم... الرحمن الرحیم... مدام میاد تو ذهنم که تو الرحم الراحمینی... که تو انقققققققد بزرگی که به من و کارام و گناهام میخندی!

حالا مدام میگم: اهدنا الصراط المستقیم... اهدنا الصراط المستقیم...

من همیشه باورت داشتم . همیشه باور داشتم وقتی میخوندم: قل هو الله احد . الله الصمد...

باورت میشه من همونم که از طبقه ی دوم مسجدالحرامت نگاهت کردم و با خودم گفتم: چه عظمتی داره این نقطه ی عمیق و نورانی!

باورت میشه من هفت روز پیشت نماز خوندم؟؟ هفت باااار دیدمت؟؟

هفت بار دور خونه ت چرخیدم؟ گشتم... تاب خوردم...پیچ خوردم... گم شدم... مچاله شدم.... داغ شدم... ذوب شدم... آب شدم... و..... دوباره از نو زنده شدم....

دوباره متولد شدم... دوباره نوزاد شدم... دوباره شیر مادر خوردم.... دوباره دندان درآوردم... دوباره قد کشیدم.... بزرگ شدم.... اما اینبار فقط در هفت روز!! همه این اتفاقها توی هفت روز رخ دادن!... من هفت بار تو رو شناختم!

اما حالا... هزااااار بار عهد شکستم! هزار بارتو رو ندیدم!... هزار بار تو رو گریوندم!

و حالا هزار بار میگم: توبه ... توبه ...توبه....

آیا تو این ماه برای منم پیش خودت جا گذاشتی؟؟ ...

فیلم و کتاب...

تو این پست میخوام یه چند تا فیلم و کتاب رو که خودم اخیرا خوندم رو به شما هم معرفی کنم تا مث من بهره ببرید... 

فیلم پیشنهادی : * هفت دقیقه تا پاییز *  بازی محشر هدیه تهرانی رو تو این فیلم از دست ندید! و البته محسن تنابنده و حامد بهداد. 

فیلم بعدی که البته قدیمیه اما من اخیرا دیدمش و کلی عشق کردم : * باغهای کندلوس * اینم واقعا فیلم نابیه! از دستش ندید!

کتاب پیشنهادی من : * کیمیا خاتون * نویسنده : سعیده قدس.  اینم داستان عشق مولانا و شمس و دختر مولاناست. خیلی قشنگه. یه داستان تکه.

یه کتاب دیگه که البته خودم چهار سال پیش برای اولین بار خوندمش و همین چند روز پیش دوباره از قفسه ی کتابام درش آوردم و خوندم و بازهم از ناب بودن موضوعش لذت بردم اینه... * پیامبر * نویسنده : جبران خلیل جبران. 

فعلا بوس بوس ... تا بعد...

عکسای زیبااااااااااااا (:

کارای هنریم روز به روز داره بیشتر میشه! (: 

خیلی خوفه! (: 

ذوق میکنم (: 

اینم عسکاش...

 

 

 

 

جمعه با جوجه و دوس جون جون جونیممممممم و نامسدش رفتیم بیرووووووون! وای خیلی خوش گذشت...  

اینم عسکش (: 

 

 

 

راستییییییییییی... جوجه طلا باسم یه گوشباره ی خوشملللللللل خریییییییییییییییید!... اینم عسکش (: 

   

  منم براش یه جاسوویچی ناس خریدم. آخه موتور خریده بچم. 

 

یکم درگیری دارم این چند وقته واسه دانشگاه و اینا... شاید شاید اگه خدا بخواد بتونم انتقالی بگیرم بیام تهران! وای خدا ینی میشه؟؟ دوس جونا برام خییییییلی دعا کنید... 

 

اولین جلسه کلاس هنری من!

خب این وبلاگ دوباره برمیگرده به همون وب خوشجیل موشجیل قبلی! (: با همون حرفای ناناس...(: 

... 

اول از همه برام یه هورا بکشید! ((: چون من دیروز اولین جلسه ی کلاس هنریمو رفتم! هوراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا...((((((((((((: 

وای خدا نمیدونید که چقذه خوف بووووود! 

اولش که فتم همون خانومه که معلممه و منم خییییلی دوسمش دارم بهم گفت که برم اونور بشینم تا بیاد. از ساعت ۵:۱۵ شروع کردیم تا ۷:۳۰ طول کشید. 

بهم گفت دوس داری رو چی کار کنی اول؟ گفتم رو چوب. یه صندوقچه ی چوبی خوشمل برام آورد ینی ازش خریدم و شروع کردم به کار. اول یه کارایی با دستمال کاغذی روش انجام دادم که اسمش بود  transfer. بهدش کار ( ترک) و بهدشم ( پتینه) . خیلی خوشگل شد ولی خب تو مغازه گذاشتم بمونه چون خشک نشده بود. حالا آوردمش عکساشو میذارم تا بدونید وقتی میگم مرجان خانوم هنرمند الکی نمیگم!! (((((: 

ای جاااااااااان. چقد ماهه این مرجان آخه! نه؟؟ (((: 

دلم خواس از خودم یکم عشق در کنم اصن! مگه چیه؟! 

... 

خلاصه بهدش که کلاسم تموم شد با یه عشششششقی از در اومدم بیرون و ییهو دیدم وااااااااااااااااااااااای خدای من زمین خیسه خیسه...! بارووووووووووووووووووون...! یه نسیم خنکم میزد... دیگه داشتم باااال در میاوردم! دیگه نتونستم طاقت بیارمو زودی زنگ زدم به جوجه! وای خیییییییییییییییلی حال داد! تمام احساساتمو براش ریختممممم بیرون! (: 

دوباره چهارشمبه هم میرم کلاسسسسسسسس (: 

آخ جون . خدایا شکرت.. 

زودی میام

سلام دوس جونام 

 من الان بهترم 

 وقت ندارم بنویسم  

یه پست جدید میذارم شاید فهمیدید چم بود... 

 به زودی میام...